وسعت درد فقط سهم من است
باز هم اسیر غم ها شده ام
دگر آینه زمن باخبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام .////وای سلام مهساجان.خیلی بااحساس بود. ممنونم ازت گلم وواقعاخوشحال شدم اینجاسرمیزنی وبانظرای قشنگت بهم انرژی میدی گلم.مرسی
/weblog/file/img/m.jpg
در تاریخ : 1391/8/4/4 - - گفته است :
" حمید مصدق خرداد 1343"
*تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاهست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت
" جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق"
من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را ، خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك ، لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز
سالها هست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت //// سلام بهارگلم.مثل همیشه بسیار بسیارعالی وخیلی زیبابود.ممنونم که سرمیزنی ومنو بانظرای قشنگت غافلگیرمیکنی.مرسی خانومی